بچه که بودم هر وقت میرفتم خونه پدربزرگم شب که میخواستیم بخوابیم بابام میگفت: زیر درخت گردو نخوابید تنگی نفس میاره و نگران بود که بچهاش یه وقت طوریش نشه.
احمدرضا معراجی – امشب که فیلم «درخت گردو» محمدحسین مهدویان رو دیدم، تازه به دردناک بودن و تلخ بودن اون حرف پی بردم. چقدر تلخ بود این فیلم، چقدر واقعیت بود درد مردمان کشورم، چقدر خودم رو به عنوان یه پدر جای اوستا قادر گذاشتم و گریه کردم.
اگه بگم هیچ وقت، هیچ وقت اون صحنه حمام کردن اوستا قادر با بچههاش و به دوش گرفتن جنازه بچههاش به سمت روستاشون رو فراموش نمیکنم، دروغ نگفتم.
محمدحسین ازت ممنونم که این واقعیت تاریخی رو به تصویر کشیدی همونطور که ازت ممنونم که چهره حاج احمد متوسلیان رو برام ترسیم کردی.
بی شک دلم سوخت و با فیلمت و با تک تک لحظاتش خودم رو همراه کردم.
چه دل سوختهای دارن مردمان سردشت، چه دل سوختهای داریم ما مردم ایران، چقدر سختی کشیدیم ما مردمان ایران زمین.
هنوز هم اشکم جاریه برای اون همه درد و غم و چه زیادن این خانوادههایی که هنوز هم تبعات شیمیایی تو زندگیشون وجود داره، «درخت گردو» بیرحمترین فیلمی بود که تا به امروز دیدم و بدون تعارف دیدنش رو به هیچ خانواده داغدیدهای توصیه نمیکنم.
کردها، انسانهای خوب و شریفی هستند که در همه ادوار تاریخ و در کشورهایی که بخشی از مردم آن کرد زبان بودهاند به آنها جفا شده و به حق خود نرسیدهاند، اما این نوع کشتار و نسلکشی از طرف رژیم بعث عراق و به سرکردگی صدام در نوبه خودش جزو بزرگترین جنایات جنگی محاسبه میشود.
هر چی بنویسم و هر چی بگم از دردم کم نمیکنه و فقط از خداوند میخوام که دیگر هیچ خانوادهای را در جایگاه خانواده اوستا قادر قرار ندهد.