ما را در شبکه های اجتماعی بیابید

«ابلق» پایانی بر انسانیت

منتشر شده در

مریم قربانی نیا – «ابلق» جدیدترین فیلم نرگس آبیار بر خلاف آنچه تصور می‌شد سرشار از لحظات و تصاویری است که معنا و مفهوم و دلیل مشخصی ندارد.

«ابلق» از ابتدا تا پایان مملو صحنه‌های پر از صدا و آدم‌هایی است که همه با هم حرف می‌زنند و فریاد می‌زنند به گونه‌ای که نه تنها مخاطب متوجه حرف‌های کاراکترهای فیلم نمی‌شود بلکه این حجم از شلوغی آزاردهنده نیز هست. این شلوغی نه تنها در صدا بلکه در تصویر نیز به شدت زیاد و کلافه کننده است.

نرگس آبیار که با فیلم قبلی‌اش «شبی که ماه کامل شد» به خوبی درخشیده این بار با قصه ای ظاهرا زنانه اما زنان را موجوداتی نشان داده که شاید بخواهند اما نمی‌توانند آنگونه که باید از خود، شرف و آبرویشان دفاع کنند و به دلیل ضعف‌ها و  شاید بتوان گفت حماقت‌هایشان شکست می‌خورند.

قصه حتی در جاهایی به گونه‌ای پیش رفته که می‌توان گفت با عقل جور در نمی‌آید. در سکانسی که الناز شاکردوست در خانه مورد حمله از سوی بهرام رادان واقع می‌شود و هر لحظه ممکن است فاجعه ای رخ دهد. تنها واکنش او تهدید به خودزنی است در حالی که اصولا و بر اساس غریزه در چنین شرایطی فرد مورد هجوم برای دفاع از خود، تهدید به خودزنی نمی‌کند بلکه تلاش می‌کند به فرد مقابل خود ضربه بزند یا با سر و صدا و فریاد دیگران را به کمک بطلبد. اما در اینجا الناز خودش را مجروح می‌کند و مرد مهاجم را فراری دهد که اساسا با منطق تناسبی ندارد.

در تمام طول فیلم وقتی مردی را که نمی‌توانست راه برود و صحبت کند و کودکی که به دلیل ترس از پدر زبانش بند آمده را شاهد بودیم مخاطب در انتظار است که در پایان و در نقطه حساس داستان آن مرد یا کودک شاهد اتفاقات بوده و حقیقت را بر ملا کنند اما بر خلاف انتظار این اتفاق نمی‌افتد و آنها تنها نظاره‌گر هستندو در اینجا این پرسش پیش می آید که اگر قرار نبود آن دو نفر نقشی در پیشبرد قصه داشته باشند و تاثیری بر ماجرا بگذارند اساسا این کاراکترها به چه منظور طراحی شده‌اند!

سکانس آخر فیلم که موش‌ها را در فاضلاب نشان می‌دهد گویا می‌خواد بگوید مردان همچون موش‌های کثیف همواره حضور دارند و هیچ کس نمی‌تواند آنها را منهدم کند و از بین ببرد و در نهایت پیروز هر میدانی در مقابله با زنان که در اینجا انسان‌ها در نظر گرفته شده، هستند.

آبیار در این فیلم هم زنان را موجوداتی بی عرضه به نمایش گذاشته و هم مردان را موجوداتی بی خاصیت و پست . گویا او این بار با انسان در افتاده و تمامی انسان‌ها را به نوعی مورد نقد قرارداده است که هر کس به واسطه منافع و موقعیت خود انسانیت و اخلاق را زیر پا می‌گذارد، دختری که دوستش را متهم به دروغ می‌کند، زنی که حقیقت را پنهان می‌کند، مردی مذهبی و معتبر که با علم به حقیقت زن را دعوت به سکوت و بیان نکردن حقیقت می‌کند، مردی که چشم به ناموس دیگری دارد، زنی که به دلیل مسائل مالی با آگاهی بر هرزگی‌هایش شوهر ش چشم می‌پوشد، مادری که موقعیت و رفاه مالی دخترش را بر حقیقت و انسانیت ترجیح می‌دهد، شوهری که از غیرت تنها فریاد زدن را بلد است و در برابر اصرارهای همسرش برای رفتن از آن محله و خانه متعصبانه با او مقابله می‌کند و زنی مظلوم و شاید بی عرضه تنها در میانه میدان.

دیدگاهتان را بنویسید